و من دوست دارم صدایت کنم ...

مجموعه شعر فارسی - احمد نیکنامی

و من دوست دارم صدایت کنم ...

مجموعه شعر فارسی - احمد نیکنامی

صائب تبریزی

کاری مکن که بدعت وارستگی ز عشق 

من در میان سلسلۀ عاشقان نهم.......!

نظرات 14 + ارسال نظر
شیوا گرجی 1392/06/31 ساعت 23:56

با ترس و بغض به روزم

یه آشنا 1392/06/29 ساعت 04:03

میخواهند دارم بزنند ... خیانت نکردم !!!
اما حوصله ی اثباتش را ندارم ...

آزاده 1392/06/16 ساعت 10:03 http://tandis57.blogsky.com

یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر...پر سوزترین گدازه از عشق بگیر در هر نفسی که می تپی ای دل من...یادت نرود اجازه از عشق بگیر

اکبری 1392/06/05 ساعت 08:43

بـا احـتـیـاط بـخـوانـیـد
سـطـح شـعـر لـغـزنـده اسـت.
بـس که شـاعـر سـطـر بـه سـطـر
بـاریـد و نـوشـت...

رها* 1392/06/01 ساعت 03:00

گر طبیانه بیایی به سر بالینم

به دو عالم ندهم لذت بیماری را


روز پزشک مبارک..

@@ 1392/05/30 ساعت 12:56

نفس بده که برایت نفس نفس بزنم
نفس بجز تو نخواهم برای کس بزنم

مرا اسیر خودت کرده ای دعایم کن
که آخرین نفسم را در این قفس بزنم...

@@ 1392/05/27 ساعت 08:54

من با تو قسمت می کنم تنهایی ام را

مجموعه ی آشفتــه ی شـیدایی ام را

پر می کشد تا بیــکران ها این دل من

آرام کن این مـــرغـک صحـــرایی ام را

آئیـنه ام آئیــــنه ی چشمـــان سبزت

تکثیر کن با چشم خود زیبــایی ام را

دستم بگیـــر ای آشـــنا تا بـا حضورت

پیـــدا کنــم دنیـــای نـاپیـــدایی ام را

در کوله بارم جز غم تنهایی ام نیست

پس با تو قسمت میکنم تنهایی ام را

اکبری 1392/05/26 ساعت 09:35

چه بی‌تابانه می‌خواهمت
ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری !
چه بی‌تابانه تو را طلب می‌کنم
بر پشت سمندی
گویی نوزین
که قرارش نیست.
و فاصله
تجربه‌ای بیهوده است.
بوی پیرهنت این‌جا
و اکنون.
کوه‌ها در فاصله سردند.
دست در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو را می‌جوید.
و به راه اندیشیدن
یاس را
رج می‌زند.
بی‌نجوای انگشتانت فقط.
و جهان از هر سلامی خالی‌ست ..

mina 1392/05/25 ساعت 16:05 http://mina9675.blogfa.com

avariiiiiin

فریبا 1392/05/25 ساعت 14:25 http://dorna53.blogfa.com/

درود
حرفهای بسیار دارید در این کوتاه نوشته

لینک شدید...منتظر گرمای حضورتون هستم...

خدایا!
نذاشتی با عشقمون زندگی کنیم!
دمت گرم بذار با زندگیمون عشق کنیم....

رها* 1392/05/24 ساعت 17:20

کاری مکن که بدعت وارستگی ز عشق

من در میان سلسله ی عاشقان نهم

کاری مکن که نیمه شب از رخنه ی نفس

راه گریز پیش دل ناتوان نهم ...میرزاصائب!!


سلام براستادخودم دکترنیکنامی عزیز

ممنون از راهنمایی تون... بله غزل راپیدا کردم جلدپنجم دیوان صاءب تصحیح مرحوم قهرمان.غزل8582....در ضمن نفس درست نیست قفس درست است!

زهرا خدابنده 1392/05/24 ساعت 01:17

اگه همچین بدعتی می شد گذاشت دیگه عاشقی بی معنی بود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد