و من دوست دارم صدایت کنم ...

مجموعه شعر فارسی - احمد نیکنامی

و من دوست دارم صدایت کنم ...

مجموعه شعر فارسی - احمد نیکنامی

میلاد

عشق هرچند به فریاد رسید

دیر شد،صید به صیاد رسید


ای فروخفته ترین بغض، بخند

که تو را گریه به امداد رسید


شادی ام را غم تو داد به باد

بر سر من، غم تو، شاد رسید!


از عطش مرد دلم هر جا رفت

کی به یک واحه ی آباد رسید؟


گفتمش کی برسم؟ پاسخ داد:

سرو وقتی که به شمشاد رسید!


در حساب تو کم آمد کلمات

نوبت بازی اعداد رسید !


ای دل خسته ی من شادی کن

مرگ را لحظه ی میلاد رسید !...


تقویم

تقویم امسالم به نام تو ورق خورده است

انگار سال دیگرم نیز از تو بو برده است


چیدی مرا، گازی زدی، بر خاک افکندی

احساس من در زیر آوار زمان مرده است


ساعت به ساعت پیش تو جان می دهم اما

عشق من از کژتابی عقل تو آزرده است


آغاز هر سالم به نام توست، اما تو

گُل می کنی وقتی که احساس من افسرده است


تقدیرمان از روز اول نارسیدن بود

زین روست پایم هیچ راهی با تو نسپرده است


از سردی و بی مهری ات یخ زد بهارانم

هر فصل عمرم، برفی است و زرد و پژمرده است