بوسیده لب مرا لب غم ها
غرق است دلم در عمق ماتم ها
تنها و شکسته ماندم و خسته
بی همدل و همزبان و همدم ها
حیران شده ام میان خوب و بد
در شکوه ز بیش ها و از کم ها
دورم ز رز و لادن و نیلوفر
در حسرت یاس ها و مریم ها
دریا دریا چو درد می بخشی
بستی از پشت دست حاتم ها !
زخمی که دلم ز تیر تو خورده ست
کرده ست دهن کجی به مرهم ها !
بگذار که روسری رود بر باد
تا آنکه به پا شود محرم ها !
نام تو که یک گشایش عظماست
صد طعنه زده بر اسم اعظم ها
من گم شده ام بگیر دستم را
بیرونم بر ز پیچ و از خم ها....
سلام
شعر زیباییه آقای دکتر
ممنون که بعد از مدتها به درخواستمون برای آپ کردن اینجا توجه کردید.
کنایه ای که تو این بیت هست رو خیلی دوست دارم :
دریا دریا چو درد می بخشی
بستی از پشت دست حاتم ها !