و من دوست دارم صدایت کنم ...

مجموعه شعر فارسی - احمد نیکنامی

و من دوست دارم صدایت کنم ...

مجموعه شعر فارسی - احمد نیکنامی

شهر من....شهری که در وی دلبر است!

فرو مرد آتش اردیبهشتم 

به دوزخ وصل شد راه بهشتم 

 

ز چشمانم روان شد رود شبنم 

شد این اردیبهشت٬اردی جهنم! 

 

غبارآلود شد اندیشه ی من 

گرفتار عطش شد ریشه ی من 

 

به هم پیچید تومار جهانم 

فغان از غربت همشهریانم! 

 

کسانی را که می گفتیم عزیزند 

نشان دادند خود را٬ بی تمیزند! 

 

مرا صد درد در این شهر دادند 

عسل گفتند و جایش زهر دادند 

 

به گوش این وآن افسانه گفتند 

تو را عاقل٬ مرا دیوانه گفتند! 

 

امان از غربت این آشنایان 

از این زاهدنما ناپارسایان 

 

تمام مٍهرهاشان٬ نقش بازی 

شگفتا از چنین مهمان نوازی! 

 

نمی دانم چه می خواهد خدایم  

که با این جمع کرده مبتلایم؟! 

 

اگرچه در جهان اینک بهار است 

خزان در آن همیشه برقرار است 

 

از آبی٬ آسمانش را نشان نیست 

پُر از کاه است٬ اما کهکشان نیست! 

 

در این شهر عاشقان را می گدازند 

ریا آلودگان را می نوازند! 

 

در آنجا هیچ دستی بر سما نیست 

ویا گر هست٬ جز باد هوا نیست! 

 

حیابا این جماعت قهر کرده ست 

عطوفت نیز ترک شهر کرده ست 

 

تمام روشنانش بی فروغند 

در آنجا شاعران اهل دروغند 

 

خرانش صاحبان سبک هستند 

همه سیمرغ هایش کبک هستند!! 

 

نه مریم هایشان بکرند و دل پاک 

نه رُزها ریشه می سازند در خاک 

 

به دیو آغشته اند آنجا پری ها 

نصیب اهرمن٬ انگشتری ها 

 

صداقت را خریداری نمانده ست 

ز گلزارش به جز خاری نمانده ست 

 

کسی از خویش٬ آگاهی ندارد 

کمالی غیر خودخواهی ندارد 

 

تملق پیشگان در صدر هستند 

کَران لال٬ صاحب قدر هستند! 

 

در آنجا باد را حرمت٬ عظیم است 

ثبات و یکدلی امری عقیم است 

 

از آنجا روح غیرت رخت بسته ست 

وفاداری٬ به خاکستر نشسته ست 

 

مپرس از چیست رویا عین کابوس 

من و تو اهل این شهریم افسوس! 

 

مگو از چه چنین بی مهر و شومیم 

من و تو زاده ی این مرز و بومیم!!.... 

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
حسین 1392/10/23 ساعت 21:39

اتفاقی سرزدم اما خوشحالم که اومدم چون خیلی لذت بردم عالیه عالی بازم بهت سر میزنم راستی چند سالته ؟

قاسمی 1392/10/16 ساعت 10:44

سلام محشره ولی کاش به جای ضمیر آنجا (اینجا) به کار می بردی.

tara 1392/10/09 ساعت 18:16 http://chkideehsas.blogfa.com

سلام به ما سر نمی زنید؟
سر مشق آ ب وبابا یادمان رفت
رسم نوشتن با قلم ها یا دمان رفت
شعر خدای مهربان را حفظ کردیم
اما خدای مهر بان هم یادمان رفت

سلام
خیلی زیباست
خیلی

راستی اسم وبلاگتون جذبم کرد
جالبه
موفق باشین و سرسبز

یا علی

اکبری 1392/09/18 ساعت 09:49

به آتش نگاهش اعتماد نکن !
لمس نکن !
به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند !
به سرزمینی بی‌رنگ ،
بی‌بو ، ساکت !
آری !
بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو ،
اگر خواستار جاودانگی عشقی !


"حسین پناهی"

رها* 1392/02/08 ساعت 07:09

درودبراستاد!
غافگیرشدم
شعری زیباوطولانی...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد