تو ای لبهات توضیح المسایل
رهایم کن از انبوه دلایل
تو می دانی که من مستم ز چشمت
به هر صورت نخواهم گشت عاقل
نگاهت مثل یک وحی مسلّم
به من کرد آیه های عشق نازل
نسیم از بین موهایت گذر کرد
به عطر گیسوانت گشت نایل
بهار از چشم تو منّت پذیرفت
که گُل از خاک مُرده کرد حاصل
تو آنقدر عشق در من پروراندی
که هوشم رفت و عقلم گشت زایل
من از تو لحظه ای فارغ نبودم
تو اما از منی پیوسته غافل
ز من آنقدر دوری کن که باشد
دو پیراهن میان ما دو حایل....!!
عشق ویرانــــگر او در دلــم اردو زده است
هرچه من قلب هدف را نزدم، او زده است
بیستون بود دلم... عشق چه آورده سرش
که به ارگ بــم ویران شده پهلو زده است؟
مــو پریشان به شکار آمــــد و بعد از آن روز
مــن پریشانم و او گیره به گیسو زده است
دامنش دامنـــه های سبلان است ...چقدر
طعم شیرین لبــش طعنه به کندو زده است
مثـــل مغرورترین کــــافر دنیــــــــا که دلش
از کَــفَش رفته و حتی به خدا رو زده است
ناخدایی شده ام خسته که بعد از طوفان
تا دم مـرگ دعــــا خوانده و پارو زده است
تا دم از مرگ زدم گفت: "دعا کن برسی!"
لعنتـــی بـاز به من حرف دو پهلو زده است!
عبدالمهدی نوری
سلام استادم
حال و هوای دلم در نسیم روحبخش شعرهایی که از شما خواندم تازه شد
یه دنیا سپاس و ...