-
توضیح المسایل
1393/09/18 09:59
تو ای لبهات توضیح المسایل رهایم کن از انبوه دلایل تو می دانی که من مستم ز چشمت به هر صورت نخواهم گشت عاقل نگاهت مثل یک وحی مسلّم به من کرد آیه های عشق نازل نسیم از بین موهایت گذر کرد به عطر گیسوانت گشت نایل بهار از چشم تو منّت پذیرفت که گُل از خاک مُرده کرد حاصل تو آنقدر عشق در من پروراندی که هوشم رفت و عقلم گشت زایل...
-
پرچمی در باد
1393/09/03 08:46
بوسیده لب مرا لب غم ها غرق است دلم در عمق ماتم ها تنها و شکسته ماندم و خسته بی همدل و همزبان و همدم ها حیران شده ام میان خوب و بد در شکوه ز بیش ها و از کم ها دورم ز رز و لادن و نیلوفر در حسرت یاس ها و مریم ها دریا دریا چو درد می بخشی بستی از پشت دست حاتم ها ! زخمی که دلم ز تیر تو خورده ست کرده ست دهن کجی به مرهم ها !...
-
رو در رو
1392/12/15 19:57
می خواهمت، می خواهمت، می خواهمت آری تا سست رای و سست پیمانم نپنداری! می خواهم آری من تو را، در اوج نومیدی هر چند بر امیّدواری هام خندیدی! می خواهمت با دردها و غصه هایت نیز دل می سپارم بر تمام قصه هایت نیز با اینکه در ظاهر جدایم از تو صد فرسنگ دل می تپد در سینه ام، هرچند باشد سنگ چشمان من در چشمهایت می شود فانی می...
-
شهر من....شهری که در وی دلبر است!
1392/08/27 15:20
فر و مرد آتش اردیبهشتم به دوزخ وصل شد راه بهشتم ز چشمانم روان شد رود شبنم شد این اردیبهشت٬اردی جهنم! غبارآلود شد اندیشه ی من گرفتار عطش شد ریشه ی من به هم پیچید تومار جهانم فغان از غربت همشهریانم! کسانی را که می گفتیم عزیزند نشان دادند خود را٬ بی تمیزند! مرا صد درد در این شهر دادند عسل گفتند و جایش زهر دادند به گوش...
-
تنفس
1392/08/20 10:57
به خانه ی تو می آیم تو را نفس بکشم مخواه محنت تنهایی و قفس بکشم مرا به نام بخوان، جای ده در آغوشت که با تو پای ز آلایش و هوس بکشم تمام عمر کمین کرده ام مگر که تو را چو آهوان رمیده به تیررس بکشم تو مثل غنچه شکوفا شو و اجازه مده که خوار گردم و منت ز خار و خس بکشم «نفس برآمد و کام از تو برنمی آید» گمان مبر که ز سمت تو...
-
صائب تبریزی
1392/05/24 00:37
کاری مکن که بدعت وارستگی ز عشق من در میان سلسلۀ عاشقان نهم.......!
-
الفبا!!
1392/04/21 18:44
الف........... من تحمل ندارم عشق من که تو در فکر این و آن باشی خلوت من تهی ز تو باشد تو در آغوش دیگران باشی من تحمل ندارم ای زیبا که خسی بوسه بر لبت بزند تب کنم من ز داغ تنهایی رهزنی نقب در شبت بزند! من تحمل ندارم ای دلبند که ببینم تو را عروس کسان به سر گیسوان تو برسد لب بی حرمتان و دست خسان طاقتم نیست مهربان دیگر که...
-
نقش پایان
1392/04/06 00:52
تو آن دردی که درمانی نداری گلویم را به سختی می فشاری شبانت را چراغان کردم اما خبر از عمق تاریکی می آری به آخر می رسد عمرم ولی تو چو دردی همچنان دنباله داری ز چشمان تو می خوانم که روزی به دست دشمنانم می سپاری قدم های زمان را می شمارم نفس های دلم را می شماری برای خوردن خونم همیشه لبت را بر لبانم می گذاری به آغاز تو می...
-
دوره فلانی!!!!
1392/02/28 12:46
دور، دور شماست، چرخ بزن هی به چپ، هی به راست چرخ بزن ظاهراً مشتبه شده بر تو مملکت ناکجاست!؟ چرخ بزن تو و استادت ار فسون سازید طعمه ی اژدهاست، چرخ بزن فکر کردی که آنکه پشت توست یکی از اولیاست؟؟! چرخ بزن آی اسفندیار رویین دُم! وعده، باد هواست، چرخ بزن دزدی و اختلاس میلیاردی دامنت را بلاست! چرخ بزن زود باشد که سیل برخیزد...
-
بی صدا
1392/02/22 23:53
من حرف حرف نام تو را درد می کشم و بی صدا تمام تو را درد می کشم ای چشمهات ساغر لبریز از عبور ته مانده های جام تو را درد می کشم نه در شبم سکونی و نه روز را ثبات هر بامداد، شام تو را درد می کشم ای از یقین جدا شده، با وهم همنفس من این خیال خام تو را درد می کشم ای جرعه جرعه زهر سرازیر در گلو من تلخی مدام تو را درد می کشم...
-
جوانی!
1391/11/13 16:33
چون شمع آتشم بزن خود در میان برقص من دورم از تو ، در بر بیگانگان برقص! لبهات رنگ خون من است، ای طبیب عشق درمان دردهای مرا چون ساقیان برقص تا آنکه چشم زخم حسودان نبیندت دزدانه آ به خلوتم و در نهان برقص «من پیر سال و ماه نی ام ، یار بیوفاست» تا ازخودم برون ببری ای جوان برقص.....
-
انجماد
1391/10/27 18:42
این روزها سرشارم از تردید و تنهایی حتی تو هم در خوابهای من نمی آیی افکار من سرد و سترون گشته و موهوم احساس من آبستن درد است و نازایی! در ازدحام دوری و کین و فراموشی سر درگریبان و گریزان رفت زیبایی در بندبندم انجمادی پنجه افکنده مانده زبان از گفتن و پایم ز پویایی از در درآمد احتمال و سایه و زشتی گم شد یقین و آفتاب و...
-
امشب....!
1391/09/03 10:13
ای عشق! در آغوش که سر می کنی امشب ؟ دامان که می گیری و تر می کنی امشب ؟؟! لب بر لب معشوق و چمان در چمن او زین درد مرا خون به جگر می کنی امشب ! گیسو به کف باد رها کرده و ما را آتش زده، کانون شرر می کنی امشب ای شیوه ی چشمان تو با عشوه هماهنگ بنیاد مرا زیر و زبر می کنی امشب تا اوج جنون می روی از خویشتن خویش با دیده ی...
-
یک شعر عامیانه!
1391/07/24 17:52
صدای زنگ تلفن٬ ناگهان می ریخت در گوشم سلامت نازنین٬ از پشت خط می برد از هوشم «سلام احمد! کجایی پس؟ چطوری؟ سخت دلتنگم برای دیدنت هر لحظه چون خورشید در جوشم! تن و جانم چو آتش٬ گر گرفته ست از خیال تو برای بوسه ات مشتاقم و خالی ست آغوشم!» و من ساکت٬ سراپا گوش و از لحن صدای تو پر از شادی تمام ذره های جان مدهوشم برایم شعر...
-
پاییز
1391/07/05 19:51
شعری از شادروان دکتر خسرو فرشیدورد،استاد ادبیات دانشگاه تهران که یک سال پیش در غربت و تنهایی خانه سالمندان زندگی فانی را وداع کرد.... پاییز شعر زرنگار روزگار است زیباتر و سحر آفرین تر از بهار است پاییز چون خورشید، زرین موی و جادوست دلکش ترینٍِ فصلهای روزگار است پاییز،غمگین، دلنشین،شعرآفرین است پاییز،زیبا، دلربا، اندوه...
-
گرگ
1391/06/23 17:35
شیطان بودی و من خدایت کردم کرمی بودی که اژدهایت کردم ! اندازه ی خر نیز نمی فهمیدم که گرگی و ؛ با گله رهایت کردم !
-
فتح قریب
1391/06/23 17:30
ز چشمهای تو بوی فریب می شنوم اگرچه از لبت امن یجیب می شنوم! تو باغبان شدی اما ز زیر دندانت صدای ناله زدن های سیب می شنوم! تو لحظه لحظه قسم می خوری که تنهایی ولی ز لحن تو نام رقیب می شنوم! برای آنکه نپویی به سمت من راهی بهانه های فراز و نشیب می شنوم! اگرچه تیرگی روح تو فراگیر است ز صبح، مژده ی فتح قریب می شنوم....!
-
نیمه پر لیوان!
1391/05/24 18:04
با تلخی بی شمار کامم چه کنم ؟ با نام تو در کنار نامم چه کنم ؟ من از تو پُرم ولی تو از من خالی با نیمه ی بی نیمه ی جامم چه کنم ؟
-
بحران ها
1391/05/07 22:25
به داد من نرسیدند بین بحران ها دلم گرفته ز دست فرشته - شیطان ها! هنوز درد نشسته در استخوان من اگرچه غرقه ام اکنون میان درمان ها هنوز پیرو عشقم وگرنه بر ترکت رسیده است به دستم ز عقل فرمان ها اگرچه رفته ای و سوی من نمی نگری هنوز عطر تو جاری ست در خیابان ها هنوز جای قدمهای توست روی زمین هنوز خوی تو را می وزند توفان ها!...
-
موعود
1391/04/07 17:10
تا آنکه هر دم در کنار عشق باشم جبری برای اختیارت می تراشم هر شاخه ی نرگس که بر می آید از خاک راز شکوفا گشتنت را کرد فاشم در انتظار مقدمت ای سبز جاری هر روز باید کوچه ها را گٌل بپاشم باز آی، مرهم نیست در این عصر ظلمت بر درد بی درمان و زخم دلخراشم تو مطمئناً هستی و قطعاً ؛ من اما درگیر آیا و اگر، بادا و کاشم ! موعود من...
-
۳۶۵
1391/03/18 04:52
سیصد و شصت و پنج شاخه ی گل پشت درهای بسته پرپر شد سیصد و شصت و پنج نوبت عشق لب من خشک وچشم من تر شد سیصد و شصت و پنج نوبت سیب اتفاقی شد از درخت افتاد سیصد و شصت و پنج گونه نقاب روی دوشیزگان بخت افتاد سیصد وشصت و پنج روز فراق سیصد و شصت و پنج شب دوری دیده ام با دو چشم ابری خود کرده ام اختیار مجبوری! سیصد و شصت وپنج...
-
باران
1391/02/27 17:05
بگذار در ذهنم خیالت جان بگیرد دستانم از دستان تو فرمان بگیرد بگذار این آواره ی سر درگریبان در محضر لطف شما سامان بگیرد تاچند بر مرداب ماندن دل سپارم کم مانده روحم بوی الرحمان بگیرد! تفتیده ام همچون کویر از تشنه کامی امداد کن تا اندکی باران بگیرد بر ما ببار ای عشق تا در مقدم تو تکثیر این پژمرده ها پایان بگیرد احساس من...
-
[ بدون عنوان ]
1391/02/16 14:36
مجموعه شعر : این کتاب را به نخ بادبادکت ببند, سروده صاحب این وبلاگ در نمایشگاه موجود است : ۱-راهرو ۲۳-غرفه ۱- انتشارات فیض کاشانی ۲-همان راهرو ۲۳- غرفه ۲۱ - انتشارات فهرست
-
هیچستان
1391/02/08 02:01
تو مثل من آواره و حیرانی، من نیز چون تو خسته و سرگردان بی تو تمام کوچه ها بن بست اند، و پارک ها همه بی تو قبرستان فرقی نمی کند چه روزی باشد، وقتی دلم از هر کسی می گیرد فرقی نمی کند چه شهری باشم، تهران، میانه، زنجان یا تاکستان! هرچند فردم بی تو، اما زوجم! همدرد همراهم نمی پرسی کیست؟ با سایه ها ولگردی ام گٌل کرده ست، در...
-
میلاد
1391/01/28 01:55
عشق هرچند به فریاد رسید دیر شد،صید به صیاد رسید ای فروخفته ترین بغض، بخند که تو را گریه به امداد رسید شادی ام را غم تو داد به باد بر سر من، غم تو، شاد رسید! از عطش مرد دلم هر جا رفت کی به یک واحه ی آباد رسید؟ گفتمش کی برسم؟ پاسخ داد: سرو وقتی که به شمشاد رسید! در حساب تو کم آمد کلمات نوبت بازی اعداد رسید ! ای دل خسته...
-
تقویم
1391/01/05 02:10
تقویم امسالم به نام تو ورق خورده است انگار سال دیگرم نیز از تو بو برده است چیدی مرا، گازی زدی، بر خاک افکندی احساس من در زیر آوار زمان مرده است ساعت به ساعت پیش تو جان می دهم اما عشق من از کژتابی عقل تو آزرده است آغاز هر سالم به نام توست، اما تو گُل می کنی وقتی که احساس من افسرده است تقدیرمان از روز اول نارسیدن بود...
-
تماشا
1390/12/20 09:29
چشم هایت به خویش خوانده مرا به هوای جنون کشانده مرا دست های پر از عطوفت تو مثل یک طفل ، پرورانده مرا تا سر کوچه ی تماشایت جذبه ی عشق تو دوانده مرا من پلنگم که روی ماه شما تا سر قله ها رسانده مرا ! دیده ات همکلام باران ها به سر، الماس ها فشانده مرا من کتابم به یک زبان غریب که به جز تو، کسی نخوانده مرا !
-
شکست
1390/12/16 17:11
ای زنی که خونم را بیدار کردی و عقلم را از هوش بردی! ای که زخم قلبم را به تماشا نشسته ای و حتی مرهمی در دستهای به ظاهر مهربانت نیست اکنون شکستم را انتظار بکش و سقوطم را نظاره گر باش...!
-
آفتابگردان
1390/12/16 00:28
زهر خورده ام بی تو، شهد کن لبانت را خشک شد لبان من، غنچه کن دهانت را وانمود کن بادی روسریت را دزدید تا به رقص واداری موج گیسوانت را تا به روح تو پیچد تار و پود روح من باز کن ز هم یک یک، دگمه های جانت را ره سپرده ام تا تو در هجوم بی مهری رهسپار کن با من ، قلب مهربانت را در حضور چشمانت شرم می کند زیتون سجده می کند لاله...
-
ماضی ساده!
1390/12/13 16:19
تو التزام نداری به هیچ استمرار چرا که در نظرت ماضی بعید شدم...!