نیست حرف وصل بر زبان خامه ها
گم شده ست مقصد تمام نامه ها
روزگار من گذشت و دور شعر من
گفته هر خسی به نام او چکامه ها !
فکر می کنی چگونه فکر می کنم
بعد رفتنش به ماندن و ادامه ها ؟
پیش او عجب عزیز می شوند
بی نماز و بی وضو و بی اقامه ها !
یوسفی نمانده زنده تا حیا کند
ورنه چاک می شوند باز جامه ها !
عشق در دل کسی به جا نمانده است
بلکه رفته در میان یادنامه ها...
*۹*
خود را به لطف یمن او آواره خواهد کرد
از..............پیراهنش را..............!!
ممنون جناب نیکنامی لذت بردم.
نظر لطف شماست استاد فرزانه.
سلام
انشا ال.. یوسف گمگشته باز آید به کنعان....
برو یعقوب با دوری بساز و گوشه ای جان ده
که دیگر یوسف گمگشته ات پیدا نخواهد شد!
سلام دکتر :
گرد و خاک کردی
یوسفی نمانده زنده تا حیا کند
ورنه چاک می شوند باز جامه ها!
ایول عالی بود
چشمان شما زیبابین است برادر.
سلام
زیبا بود
لطف دارید.