تا آنکه هر دم در کنار عشق باشم
جبری برای اختیارت می تراشم
هر شاخه ی نرگس که بر می آید از خاک
راز شکوفا گشتنت را کرد فاشم
در انتظار مقدمت ای سبز جاری
هر روز باید کوچه ها را گٌل بپاشم
باز آی، مرهم نیست در این عصر ظلمت
بر درد بی درمان و زخم دلخراشم
تو مطمئناً هستی و قطعاً ؛ من اما
درگیر آیا و اگر، بادا و کاشم !
موعود من ! گفتند روزی خواهی آمد
افسوس آن روز آید اما من نباشم.....!
ای دوست!! مباش یکدم خالی ز شور و مستی...
کمی فعال تر باشین لطفا
امروز شعری برایت گفتم
میدهم پرندهها بیاورند
تو هم تکهای از آسمان برایم بفرست
از پنجرهام بیاویزم.
شبها
اتاقم ماه ندارد...
شعر شروع خوبی داشت اما پایان بندی شعر رو نپسندیدم،
انگار شاعر عجله داشته برای پایان شعر.
"موعود من گفتند روزی خواهی آمد" در مورد مصرع اولش شاید زیادی شعاری و خطابی شده.
"افسوس آن روز آید اما من نباشم" مصرع دوم شاید بهتر بود طور دیگه ای می اومد مثلا به جای "افسوس" ؛
"شاید" گنجونده می شد در اون مصرع برای مثال:
"شاید ولی آن روز دیگر من نباشم" ؛ کلمه ی "آید" گویا به خاطر وزن اومده، و اگر نبود بهتر می شد شعرتون، چون در زمان ما کسی قطعا از "آید" هنگام صحبت کردن استفاده نمی کنه،پس چه بهتر که در شعر هم به کار نبریم این نوع کلمات رو.
ولی کلیت شعر زیبا بود و مصرع اول رو دوست داشتم
"تا آنکه هر دم در کنار عشق باشم
جبری برای اختیارت می تراشم"
تشکر و مانا باشید.
شعر بسیار زیباییست ،سپاس
به به
چقدر صمیمی و دلچسب
باور کنید بعد خوندن هر بیت سرم رو به نشونه ی تصدیق تکون دادم!!
واقعا زیبا بود و پایان بندی خیلی خوبی داشت
راستی
سلام
درود بر شما
میلاد عادل موعود بر شما مبارک
بیت ماقبل آخر افتضاحه!!
آنکه می آید دلم را سوگواری می کند
غنچه های باورم را آبیاری می کند
از نگاه خسته ام یک دسته حسرت می کند
جای آن گیلاسی از اندیشه جاری می کند ...
مصرع دوم بیت پنجم خیلی قشنگه اما مصرع اولش تعریفی نداره چون واسه پرکردن شعرتون کلمات رو انتخاب کردین!!!
زندگیتون سبز
پر هراس آن دل که از عشقت تبری می کند/ روی تو می بیند و عشق تو حاشا می کند.....