با تلخی بی شمار کامم چه کنم ؟
با نام تو در کنار نامم چه کنم ؟
من از تو پُرم ولی تو از من خالی
با نیمه ی بی نیمه ی جامم چه کنم ؟
خدایا! امشب به صرف یک قهوه مهمانم باش، فقط امشب! وقتش رسیده طعم دنیایت رابدانی...
این شعرخیلی دلنشینه آدم دوست داره هی باخودش تکرارکنه ....غمی که به دل میده همراه انرژی دوباره ی...هم تلخی بی شمارکامت باشدهم نام پدر،کنارنامت باشدهرچندکه پرشودقدح،خالی استیک جاذبه درنیمه ی جامت باشد!!این هم تابلویی که من ازشعرتان برای خودکشیدم!
در بهشت هم که چار تاق باز باشدمن از اینجا جنب نمی خورمزیر فواره ی همین نخل می نشینم و شر شر عرق می ریزمتا تو......حتی نیایی - شفیعی-
با نام تو در کنار نامم چه کنم ؟!الله اکبر !!!
شراب سکرآوراحساست درنیمه ی خالی جامت ازآن ما...
درود.گویند عمو بوی پدر خواهد داد .خیر است به کاری که نظر خواهد داد .دایی و عمو نه چون پدر دلسوزن .کی؟برگ چغندری شکر خواهد داد ؟ . . . شاد باشید..
در جا قدم بر می دارمکه بگویم توقف نکرده املب می جنبانمکه حرفی برای گفتن هستگردن افراشته ام تا ندانی پرچمها افتاده اند(اگر چشمهایم زیر شکنجه ی نگاهت زبان باز نکنند) شفیعی
*۲۷*خواستی غریبه ام بخوان عزیز من... .....!
از وقتی این شعرو خوندم مصراع دومش مدام توو ذهنم تکرار شده...
دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه هر جا نگا میکنی میبینیش!!!!!!!!!!!!!!
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمندمعنی کور شدن را گره ها می فهمندسخت بالا بروی ، ساده بیایی پایینقصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمندآنچه از رفتنت آمد به سرم را فردامردم از خواندن این تذکره ها می فهمندنه نفهمید کسی منزلت شمس مراقرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند شعر:آقای بهمنی
سلامدعوتید به دنیای بهار منتظر نقد ها و نظرات دلگرم کنندیتان هستم...سپاس.[گل]
سلام ممنون از دعوت سبزترباعی زیبایی بودنویسا باشیدعوتید به دوبیتی
با تلخی بی شمار کامم چه کنم ؟بسیار عالی...
با تلخی بی شمار کامم چه کنم . . .؟! تشکر از شما.
سلامتا مصراع سوم واقعا عالی و فوق العاده بود تمام ضربه ها رو زدید و منتظر بودم که نهایی ترین ضربه زده بشه و کار یکسره شه اما توو مصرع اخر دستی از سر نوازش کشیده شده... با احترام
با نام تو در کنار نامم چه کنم؟!..
سلام خیلی جالبه . یاد این شعر افتادم .از شیشه بی می می بی شیشه طلب کن.
خیلی زیباست و سرشار از مفهوم.جامت لبریز از او...
wow!باید بگم عالی بودخیلی عالیشاید اولش کلمه ی کام به نظرم قدیمی اومد ولی مصرع دومش که فوق العاده بود این قضیه رو از خاطرم بردواقعا زیبا بود
این کارتونو دوست داشتم خیلی قوی تر از غرل هاتون بود
خدایا!
امشب به صرف یک قهوه مهمانم باش،
فقط امشب!
وقتش رسیده طعم دنیایت رابدانی...
این شعرخیلی دلنشینه آدم دوست داره هی باخودش تکرارکنه ....
غمی که به دل میده همراه انرژی دوباره ی...
هم تلخی بی شمارکامت باشد
هم نام پدر،کنارنامت باشد
هرچندکه پرشودقدح،خالی است
یک جاذبه درنیمه ی جامت باشد!!
این هم تابلویی که من ازشعرتان برای خودکشیدم!
در بهشت هم که چار تاق باز باشد
من از اینجا جنب نمی خورم
زیر فواره ی همین نخل می نشینم و شر شر عرق می ریزم
تا تو......
حتی نیایی
- شفیعی-
با نام تو در کنار نامم چه کنم ؟!
الله اکبر !!!
شراب سکرآوراحساست درنیمه ی خالی جامت ازآن ما...
درود.
گویند عمو بوی پدر خواهد داد .
خیر است به کاری که نظر خواهد داد .
دایی و عمو نه چون پدر دلسوزن .
کی؟برگ چغندری شکر خواهد داد ؟ . . . شاد باشید..
در جا قدم بر می دارم
که بگویم توقف نکرده ام
لب می جنبانم
که حرفی برای گفتن هست
گردن افراشته ام
تا ندانی پرچمها افتاده اند
(اگر چشمهایم زیر شکنجه ی نگاهت زبان باز نکنند)
شفیعی
*۲۷*
خواستی غریبه ام بخوان عزیز من...
.....!
از وقتی این شعرو خوندم مصراع دومش مدام توو ذهنم تکرار شده...
دلتنگی عین یه جای شکستگی روی عینک آدمه
هر جا نگا میکنی میبینیش!!!!!!!!!!!!!!
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند
نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
شعر:آقای بهمنی
سلام
دعوتید به دنیای بهار
منتظر نقد ها و نظرات دلگرم کنندیتان هستم...
سپاس.[گل]
سلام ممنون از دعوت سبزت
رباعی زیبایی بود
نویسا باشی
دعوتید به دوبیتی
با تلخی بی شمار کامم چه کنم ؟
بسیار عالی...
با تلخی بی شمار کامم چه کنم . . .؟!
تشکر از شما.
سلام
تا مصراع سوم واقعا عالی و فوق العاده بود تمام ضربه ها رو زدید و منتظر بودم که نهایی ترین ضربه زده بشه و کار یکسره شه اما توو مصرع اخر دستی از سر نوازش کشیده شده...
با احترام
با نام تو در کنار نامم چه کنم؟!
.
.
سلام خیلی جالبه . یاد این شعر افتادم .از شیشه بی می می بی شیشه طلب کن.
خیلی زیباست و سرشار از مفهوم.
جامت لبریز از او...
wow!
باید بگم عالی بود
خیلی عالی
شاید اولش کلمه ی کام به نظرم قدیمی اومد ولی مصرع دومش که فوق العاده بود این قضیه رو از خاطرم برد
واقعا زیبا بود
این کارتونو دوست داشتم خیلی قوی تر از غرل هاتون بود